بعد از ناهار 400 هزار آخرين

 سه شنبه 3 بهمن ماه 1397

اين روزها هوا حسابي سرد شده و زمستون تا آخرين سوز و سرماش رو به نمايش ميذاره ...

رفتم كارگاه جوشكاري دنبال پيگيري كار ساخت پله هاي استخر ... و سفارش هاي لازم رو كردم و قرار شد متريال هم از كارگاه مبدل بگيرند و اجازه اش رو هم گرفتم و استاد رفيع قرار شد كه كار  رو پيگري كنه .

يه نيم ساعتي پيش عليرضا بودم و در مورد واقعه ديروز كه با اون ملا جر و بحثم شد حرف زديم ... توضيح داد كه همين آدم كه جزء پائين ترين رده هاي مملكته از 7 جاي مختلف حقوق مي گيره ...غير از خونه سازماني كه با سفارش گرفته ... ديگر روزگار به كام اينا شده ...

جزغاله شديم

مي دوني نسل ما تو اين انقلاب سوخت ؟  ما نه تنها سوختيم كه جزغاله شديم يعني ذغال شديم !  نه لذتي نه استراحتي و نه كار و زندگي درست و حسابي ...

اينو همكارم بهم گفت ... باهاش موافقم حداقل در مورد نسل من اينجوري بود ما نسل سوخته و منهدم شده بوديم ... در اوج نوجواني و بالندگي خورديم به ديوار انقلاب و زندگيمون نابود شد . هيچوقت اينهايي رو كه منو به روز انداختن نمي بخشم

آقا از تهران زنگ زد گفت اجاره خونه رو چكار كنيم ؟ گفتم لازمش ندارم براي كارهاي خونه خرجش كنيد

بعد از ناهار 400 هزار آخرين پرداخت موبايل را به حساب زويداوي واريز كردم

150 تومن هم به عابر امل واريز كردم

ديشب هم 200 تومن بابت آخرين قسط نوريه به خانه نيازمندان واريز كردم